بیایید...
 
عشق رویایی
مطالبی زیبا همراه دانلود

بياييد با هم بخوانيم

 

 

اين داستان گزيده ای از کتاب غذای روح است:

دو برادر در مزرعهای خانوادگی کار می کردند.يکی متاهل بود و خانواده ای بزرگ داشت و برادر ديگر مجرد بود.در پايان روز برادرها همه چيز (محصول و سود )را به طور مساوی تقسيم میکردند.روزی برادر مجرد به خودش گفت درست نيست که ما محصول و سود را به طور مساوی تقسيم کنيم.من تنها هستم و نيازهايم کم است.از اين جهت هر شب او يک گونی گندم از انبارش بر می داشت و از محوطه ما بين خانه هايشان گذشته در انبار برادرش می گذاشت.در همين  زمان برادر متاهل به خود گفت درست نيست که ما محصول و سود را به طور مساوی تقسيم کنيم.من ازدواج کرده ام و زن و بچه هايی دارم که در سالهای آينده از من مواظبت می کنند.برادرم کسی را ندارد و در آينده کسی او را کمک نخواهد کرد.از اين جهت هر شب يک گونی گندم برداشته در انبار برادر مجرد خود می گذاشت.دو برادر حيران مانده بودند چونموجودی گندم آنان هرگز کم نمی شد.سرانجام در شبی تاريک دو برادر با يکديگر بر خورد کردند.بدين ترتيب متوجه ماجراشدند.گونی ها را به زمين انداخته يکديگر را در آغوش گرفتند.

 



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:







           
برچسب:, ::
فرزاد

درباره وبلاگ


به وبلاگ خودتون خوش آمدید بعضی وقت ها بعضی چیزها آنقدر تکراری می شوند که حتی تکرارشان آدمی را شگفت زده می کند مانند دوستت دارم.
آخرین مطالب
آرشيو وبلاگ
نويسندگان
موضوعات
پيوندها

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان عشق رویای و آدرس farzad2010.LoxBlog.com لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.