عشق رویایی مطالبی زیبا همراه دانلود من عاشقانه میکنم نگاه بر دو چشم تو
تو تازیانه می زنی به چشم و بر نگاه من
چو آفتاب می شوم دمی که گرم و روشنت کنم
چو ابر تیره می شوی که سد نهی به راه من
خراب تر ازین کسی نمی شود که من شدم
تو هرچه می کنی بکن ، سزات با خدای من
ادامه مطلب ... ه حرمت آن شاخه ي گل سرخ كه لاي دفتر شعرم نشكفته خشكيد !
اگر برای لحظه ای خداوند فراموش می کرد که من پیر شده ام و به من کمی دیگر زندگی ارزانی می داشت، شاید تمام آنچه را که فکر می کنم بازگو نمی کردم، بلکه تأمل می کردم بر تمام آنچه که بازگو می کنم… چیزها را نه بر مبنای ارزش آنها که بر مبنای معنای آنها ارزش گذاری می کردم… کم می خوابیدم و بیشتر رؤیاپردازی می کردم، در حالیکه می دانستم که هر دقیقه ای که چشمانمان را می بندم، ۶۰ ثانیه نور را از دست می دهیم. به رفتن ادامه می دادم آن هنگام که دیگران مانع می شوند… بیدار می ماندم آن هنگام که دیگران می خوابند… گوش می دادم هنگامی که دیگران سخن می گویند و با تمام وجود از بستنی شکلاتی لذت می بردم… اگر خداوند به من کمی زندگی می داد، به سادگی لباس می پوشیدم. صورتم را به سوی خورشید می کردم و نه تنهـا جسم، که روحم را نیز عریان می کردم… خدای من!! اگر قلبی داشتم نفرتم را بر یخ می نوشتم و منتظر طلوع خورشید می شدم… با اشک هایم گل های رز را آب می دادم تا درد خارها و بوسه ی گلبرگهـایشان را احساس کنم
سراب
عمری به سر دویدم در جست وجوی یار …www.ganjnama.ir… اگر برای لحظه ای خداوند فراموش می کرد که من پیر شده ام و به من کمی دیگر زندگی ارزانی می داشت، شاید تمام آنچه را که فکر می کنم بازگو نمی کردم، بلکه تأمل می کردم بر تمام آنچه که بازگو می کنم… چیزها را نه بر مبنای ارزش آنها که بر مبنای معنای آنها ارزش گذاری می کردم… کم می خوابیدم و بیشتر رؤیاپردازی می کردم، در حالیکه می دانستم که هر دقیقه ای که چشمانمان را می بندم، ۶۰ ثانیه نور را از دست می دهیم. به رفتن ادامه می دادم آن هنگام که دیگران مانع می شوند… بیدار می ماندم آن هنگام که دیگران می خوابند… گوش می دادم هنگامی که دیگران سخن می گویند و با تمام وجود از بستنی شکلاتی لذت می بردم… اگر خداوند به من کمی زندگی می داد، به سادگی لباس می پوشیدم. صورتم را به سوی خورشید می کردم و نه تنهـا جسم، که روحم را نیز عریان می کردم… خدای من!! اگر قلبی داشتم نفرتم را بر یخ می نوشتم و منتظر طلوع خورشید می شدم… با اشک هایم گل های رز را آب می دادم تا درد خارها و بوسه ی گلبرگهـایشان را احساس کنم ادامه مطلب ... زندگی جیره ی مختصریست ، مثل یک فنجان چای و کنارش عشق است ، مثل یک حبه قند ، زندگی را با عشق نوش جان باید کرد ………
جهان چیزی شبیه موهای توست ، سیاه و سرکش و پیچیده ، خیال کن چه بی بختم من ! که به نسیمی حتی جهانم آشوب می شود ……..
مثل فرشته ها شده ای احتیاط کن / زیبا و با صفا شده ای احتیاط کن / چندیست که احساس می کنم / عزیزتر از جان ما شده ای ، احتیاط کن ………
سرخ شد آیینه از هرم نگاه من و تو / بهتر از عشق کسی نیست پناه من و تو / هنر عاشقی امروز پسند همه نیست / که محبت شده اینگونه گناه من و تو ………
نگاه تو سیب است و من نیوتنی بیچاره ، بی خواب از کشف جاذبه
……. منو ببخش که بی خبر تو خلوتت پا میزارم / مقصرش دلتنگیه ، من که گناهی ندارم …….
کوتاهترین فاصله ها برای گفتن دوستت دارم یه لبخنده ، یه دنیا لبخند برای تو
……. تسبیح نیستم اما نفسم را به شماره انداخته است شوق دستان تو …….
تو با من باش و بگذار عالمی از من جدا گردد / چو یک دم با تو بنشینم ، دل از هر غم رها گردد ……..
دردم از دیدار توست / دل فقط بیمار توست / شادی عشق و امید / هدیه ی چشمان توست
ادامه مطلب ... کارمند پستی که به نامه هایی که آدرس نامعلوم دارند رسیدگی می کرد متوجه نا مه ای شد که روی پاکت آن با خطی لرزان نوشته شده بود نامه ای به خدا ادامه مطلب ... مهم نيست فردا چی ميشه (مهم اينه که امروز دوست دارم) مهم نيست فردا کجايی (مهم اينه که هرجا باشی دوست دارم) مهم نيست که تا ابد با هم نباشيم (مهم اينه که تا ابد دوست دارم) مهم نيست قسمت چيه ( مهم اينه که قسمت شد دوست دشته باشم) ادامه مطلب ...
كسي كه در بيرون از خانه خود را عاقلتر از محيط خانه نشان دهد، احمقي بيش نيست.((مثل آلماني)) دل منطقي دارد كه عقل از آن بي خبر است.((بلز پاسكال)) كسي كه تنها به فكر سير كردن شكم است، عقل را گرسنه گذاشته است.((مثل چيني)) ادامه مطلب ...
من اينگونه نبودم
من سرکش بودم من جوان بودم من عاشق بودم
همه جا را بر هم مي زدم تا رام شدگان رم کنند. هر جا پا مي گذاشتم،
نواي عشق را يادآوري مي کردم و به خفتگان آن را مي آموختم
ادامه مطلب ... زندگی یعنی صداقت داشتن
ماه را از آسمان برداشتن روی رد پای عاشق کاشتن زندگی یعنی محبت داشتن در میان خارها گل کاشتن آب را از ابرها برداشتن روی گل ها تخم شبنم کاشتن زندگی یعنی شهامت داشتن یاس را افسانه ای انگاشتن غصه را رسمی کهن پنداشتن زندگی یعنی من و تو ما شدن رود بودن رفتن و دریا شدن زندگی یعنی توکل بر خدا از تمام علقه های تن جدا زندگی یعنی همین آزاده باش راستگو عاشق صمیمی ساده باش آخرین مطالب آرشيو وبلاگ نويسندگان موضوعات پيوندها
تبادل
لینک هوشمند
|
|||
|