عشق رویایی مطالبی زیبا همراه دانلود دروی از توهم
از اتاقم بگیر تا توی دنیام
از افکرام تا توی شعرام
این بهم ریختگی مد شد
توی شعرام بی وزنی مد شد
یکی گفت پر از خیالی که اینقدرآشفته حالی
این بهم ریختگی مد نیست تو حال خوبی نداری
آره! شاید دوری از توّهم واسه تو کاری نداره
ولی هیچکسی مثه تو از دلم خبر نداره
عاشقا رو میشه از تو ته اون نگاشون فهمید
ولی من چیکار کنم که صدای اشکامو کسی، انگار نفهمید
دنبال این من نبودم که تیکه تیکه مثل پازل
با دلای عشق، یه معشوق بسازم بشم یه عاشق
من رو پای خودم، بودم و هستم به کسی تکیه ندارم
جز خدا کسی رو اصلاً واسه درد و دل ندارم
جوانی می خواست زن بگیرد به پیرزنی سفارش کرد تا برای او دختری پیدا کند. پیرزن به جستجو پرداخت، دختری را پیدا کرد و به جوان معرفی کرد وگفت این دختر از هر جهت سعادت شما را در زندگی فراهم خواهد کرد. به خانه رفت مردی می خواست تا یک طوطی سخنگو بخرد ، طوطی های متعددی را دید و قیمت جوانترین و زیباترینشان را پرسید . فروشنده گفت : این طوطی ؟ سه چهار میلیون ! ..... و دلیل آورد : این طوطی شعر نو میگه ، تموم شعرای شاملو ، اخوان ، نیما و فروغ رو از حفظه در بیکرانه زندگی دو چیز افسونم می کند
هر کس بهایی می پردازد.
زمانيكه مردي در حال پوليش كردن اتوموبيل جديدش بود كودك 4 ساله اش تكه سنگي را بداشت و بر روي بدنه اتومبيل خطوطي را انداخت.
While a man was polishing his new car, his 4 yr old son picked up a stone and scratched lines on the side of the car.
مرد آنچنان عصباني شد كه دست پسرش را در دست گرفت و چند بار محكم پشت دست او زد بدون انكه به دليل خشم متوجه شده باشد كه با آچار پسرش را تنبيه نموده
In anger, the man took the child's hand and hit it many times not realizing he was using a wrench.
در بيمارستان به سبب شكستگي هاي فراوان چهار انشگت دست پسر قطع شد
وقتي كه پسر چشمان اندوهناك پدرش را ديد از او پرسيد "پدر كي انگشتهاي من در خواهند آمد" !
When the child saw his father with painful eyes he asked, 'Dad when will my fingers grow back?'
ادامه مطلب ...
دوستای گلم یه سوال علمی مذهبی اجتماعی برام پیش اومده :
امروز با دوست دخترم بیرون بودم،تا رسیدم خونه دست کردم تو جیبم دیدم گوشیم نیست!
زنگ زدم کسی جواب نداد !
مسیری رو که پیاده اومده بودم برگشتم،نبود!
منم جوگیر!!! گفتم :
خدایا اگه پیدا بشه یه گوسفند میکشم!!!
خلاصه با حال و روز داغون برگشتم خونه زنگ زدم به دوست دخترم گفتم:
عزیزم...
من گوشیم گم شده، اگه زنگ زدی یا اس.ام.اس دادی جواب ندادم نگران نشو!!!
گفت:
نه عزیزم من نگران نشدم!!!
چون گوشیتو توی ماشین من جا گذاشتی!!!
ولی نیوشا جون و نازی جون و عسل جون تا حالا کلی اس.ام.اس دادن یک بند هم دارن زنگ میزنن!فکر کنم اونا خیلی نگرانت شدن!
گوشیتو میندازم تو سطل آشغالِ کنارِ درِ ورودیِ همون پارکِ خراب شده ای که با توی عوضی توش آشنا شدم!
دیگه هم به من زنگ نزن!
باااای هانــــــی ..!
حالا یه سوال:
من الان باید گوسفند بکشم یا نباید بکشم؟؟؟
آخرین مطالب آرشيو وبلاگ نويسندگان موضوعات پيوندها
تبادل
لینک هوشمند
|
|||||||||||||
|